معنی ابزار کبابی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

کبابی

کبابی. [ک َ] (ص نسبی) آنکه کباب بسازد. (بهار عجم) (آنندراج). استاد کباب پز. (ناظم الاطباء). که کباب پختن و فروختن پیشه دارد:
کبابی ازان روی پر آب و تاب
مرا کرده بر آتش دل کباب.
میرزاطاهر وحید (از آنندراج).
|| بریان کننده و کسی که بریان می کند. || شایسته و لایق کباب شدن. (ناظم الاطباء). || (اِ) محل و مکان آماده کردن کباب. || دکان کباب فروشی.
- چلوکبابی، آنجا که کباب و چلو پزند و عرضه کنند.
- سیب زمینی کبابی، سیب زمینی که بر آتش برشته کنند. مقابل آب پز.
- لبوی کبابی، چغندر که بر آتش یا در تنور برشته کنند. مقابل آب پز.


ابزار

ابزار. [اَ] (اِخ) نام قریه ای به دوفرسنگی نیشابور، و جماعتی از اهل علم منسوب بدین قریه اند.

ابزار. [اَ] (اِ) افزار. اوزار. ادات. آلت. وسیله. مایه. || آنچه در دیگ کنند پختن را. دیگ افزار. || آنچه بدان طعام خوشبو کنند. و فرق ابزار با توابل آن است که ابزار از ترینه باشد و توابل از ادویه ٔ یابسه. و بجای یکدیگر نیز استعمال شوند. بهارات. و اینکه لغویین عرب این کلمه را جمع بزر گویند غلط است، چه این کلمه فارسی است و اسم جنس است نه جمع، چنانکه افزار و اوزار صورت دیگر آنست. ج ِ عربی آن ابازیر است. || در اصطلاح بنایان، کشو که زیر سقف از گچ بر گیلوئی کنند. || در کلمات مرکبه همیشه به معنی آلت و وسیلت و مایه باشد، چون دست افزار و پاافزار و دیگ افزار و بوی افزار و جز آن.

ابزار. [اُ] (اِ) گیاهی است ساقش نازک و شکننده و در انتهای ساق برگ ها بهم پیچیده به جای گل و در بهار دربلاد بارده و جاهای سایه و مکانی که نمناک باشد و مواضعی که آب مدتی در او ایستاده باشد روید و در بغداد و موصل او را در شیر پخته میخورند. با اندک تلخی و تندی است و در صورت شبیه بهلیون. در دوم گرم و مشهی ودیرهضم و عصاره اش جهت اورام رخوه و مرکبه نافع و چون در آب نمک بخیسانند تا تلخی و تندی او زائل شود بغایت محرک باه و مصلحش به جهت رفع ثقل او نعناع و شونیز و کرویا است. (تحفه). و صاحب تحفه این کلمه را باردیگر ضبط کرده و گوید بلغت شام گیاه سورنجان است.

فرهنگ فارسی هوشیار

کبابی

(صفت) منسوب به کباب: بصورت و هیئت کباب، کبابفروش. کباب پز. یا گوشت کباب. قسمتهای کم ارزش گوشت گوسفند از جمله قلوه گاه و دنده ها که بیشتر مورد استفاده کبابیها برای کباب کوبیده است.


چلو کبابی

(اسم) محل تهیه و فروش چلو کباب دکان چلو کباب پزی.

فرهنگ معین

کبابی

کسی که کارش پختن کباب است، جایی که در آن کباب می فروشند، گوشتی که مناسب کباب است. [خوانش: (~.) (اِ.)]


ابزار

افزار، آلت، وسیله، مایه، آن چه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند: فلفل، زردچوبه و دارچین، نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن، نقش تزیینی برجسته یا فرورفته روی چ [خوانش: (اَ) [په.] (اِ.)]

فارسی به ایتالیایی

کبابی

arrosto

آشپزی

بلال کبابی

بلال کبابی
برای تهیه بلال کبابی خوشمزه تنها به چند بلال + آب جوش + نمک نیاز دارید
پوست اطراف بلال را به طور کامل جدا کنید اما دسته های بلال را جدا نکنید
بخش بالایی سر بلال ها را نیز ببرید (بدلیل اینکه بالای بلال مورد هجوم حشرات قرار میگیرد)
روی آتش ذغال یا گاز بلال ها را قرار دهید و با کمک دسته ها بلال ها را بچرخانید
باید با چرخاندن مداوم بلال ها کاری کنید که تمام سطح بلال ها یکنواخت کباب شود
داخل پارچ آب جوش بریزید و چند قاشق نمک اضافه کنید و هم بزنید تا خوب مخلوط شود
بلال های کباب شده را سریع داخل آب نمک قرار دهید و پس از چند ثانیه خارج و سرو کنید

کالری خوراکی ها

جگر کبابی

100 گرم 220 کالری

معادل ابجد

ابزار کبابی

246

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری